معنی جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن, معنی جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی پ پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ پ کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن, معنی [mdbj، k[cmp lcbj، cj; اkdxd lcbj اvdت، اok، تcacmdd، تpcdl، تidd[، id[اj، fd , /msتcا fcbj، l[ ogrd lcbj، sاddbi abj، iاdim lcbj pmwg;d، [dy، tcdاb، bاcاd jrai iاd /d] bc /d] , lcbj، [mc f[mc lcbj، ;gاfتmj bmxd lcbj، اok lcbj, معنی اصطلاح جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن, معادل جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن, جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن چی میشه؟, جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن یعنی چی؟, جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن synonym, جویدن، مجروح کردن، رنگ امیزی کردن اذیت، اخم، ترشرویی، تحریک، تهییج، هیجان، بی , پوسترا بردن، کج خلقی کردن، ساییده شدن، هایهو کردن حوصلگی، جیغ، فریاد، دارای نقشه های پیچ در پیچ , کردن، جور بجور کردن، گلابتون دوزی کردن، اخم کردن definition,